، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره

سید احسان نفس مامان و بابا

11 ماهگی و سفر به مشهد

سلام عزیزدلم. یازده ماهگیت مبارررررررک. آخ جونم داره یک سالت میشه گل پسرم احسانم تو این ماه با آقا جون و مامان جون رفتیم مشهد که خیلی خوب بود و خداروشکر به سلامت رفتی و برگشتی. چون تو سفر بیشتر نگرانتم که خدایی نکرده مریض نشی اما خدای مهربون مثل همیشه مواطب تو فرشته پاک و معصومم بود اینم عکسات تو حرم .البته خیلی نشد ازت عکس بگیرم چون حرم خیلیییی شلوغ بود و اصلا فضای خوب برای عکس گرفتن از تو فسقلی پیدا نمیشد خونه عمه و عموی مامانی هم رفتیم که اینم عکست با عمو مامانی عکس یازده ماهگیت که یدونه شمع یک بیشتر نداشتیم این عکساتم برای وسفه که فکر کنم بهت خوش گذشته بود ...
25 مرداد 1394

ده ماهگی

احسان گلم، ده ماهگیت مبارک کولوچه خوشمزه مامان دیگه حسابی بلا شدی. همه وسایلی که تو ارتفاع پایین بودن رو که برداشتیم. دکور خونه رو هم که به خاطر جنابعالی و حفظ امنیت شما تقییر دادیم و خلاصه قسمتهای پر خطر و حذف کردیم. دسته درهای کابینتم برداشتیم که شما انقد درهاشون باز نکنی و هرچی که توش هست و نریزی بیرون .از مبلا و میزا ، هر چی هم که بتونی میری بالا و خلاصه هر کاری میکنیم باز میبینیم یه کاره جدید میکنی .نباید یه لحطه هم ازت چشم بردارم شیطونکم فقط میشه گفت الهی که خدای مهربون حافظ و نگهدارت باشه امیدم... این کیکم عمه محدثه درست کرده بود که دستش درد نکنه اینجا هم رفته بودی پارک عسلکم.  فدای خنده هات ...
22 مرداد 1394

سفر به اردبیل

سلام به پسرکم، به احسان جون ناز گلکم.  پسرم 25 تیربود که دوست بابایی به بابا پیشنهاد کرد که باهاشون بریم اردبیل، خلاصه بابایی هم هرطور شد کاراشو جمع و جور کرد . سه روز تعطیل بود و چند روز هم مرخصی گرفت و خلاصه عازم اردبیل شدیم. و خلاصه تو سفر یک هفته ایمون آستارا، اردبیل، جلفا  و تبریز رفتیم صبح ساعت 5 راه افتادیم و نزدیکای عصر رسیدیم آستارا. شب رو آستارا موندیم و فردا صبح حرکت کردیم سمت روستای زیبای آلنی ...واقعا فوق العاده بود هم طبیعتش و هم هواش. از اونجایی که عمو حسین همه ی اون قسمتا رو حسابی آشنا بود از صبح با عمو حسین و خانومش میرفتیم بیرون تا نزدیکای شب. باید خیلی ازشون تشکر کنیم چون فوق العاده مهربون و مهمون نوا...
4 مرداد 1394
1